امْ حسبتَ اَنَّ اصحابَ الکهف و الرّقیم کانوا من آیاتنا عجباً...
آرى، سر مطهّر حسین بن على(علیه السلام) قرآن مى خواند و آیه سوره کهف را هم مى خواند. قطعاً در انتخاب این آیات کریمه اسرارى است.
ممکن است که مى خواستند به اهل کوفه آن خفتگان و خواب آلودگان بگویند،
داستان اصحاب کهف براى شما تعجب آور و حیرت زاست. اکنون بنگرید که آیا آن
عجیب است یا داستان من که پس از شهادت، آیات الهى را مى خوانم!
و ممکن است اشاره داشته باشند به این که من و یارانم با اصحاب کهف وجه
مشترکى داریم. آنان در راه عقیده و ایمان خود استقامت ورزیدند; چنان که ما
هم در مسیر ایمان و عقیده ثبات قدم داشتیم. ولى آنان از شرّ پادشاه کافر
ظالم فرار کرده و به غار پناه بردند و بالمآل به خواب رفتند و آرمیدند;
امّا من و یارانم در برابر حاکم ستمگر ایستادگى کردیم و فریاد خود را به
گوش جهانیان رسانیدیم و از شمشیر و نیزه هاى آتشبار و از باران تیرهاى
کشنده آنان نهراسیدیم و در برابر دشمنان دین، صف آرایى کرده، ضربت تیر و
نیزه و شمشیرها را به جان خریدیم و آن گاه به شهادت رسیدیم و اینک این سر
من است که از بدن جدا شده; تنم روى زمین و سرم بالاى نیزه هاست. اکنون
بگویید که داستان اصحاب کهف شگفت انگیزتر است یا داستان اصحاب کربلا و کدام
یک در خور شگفتى است و بهت انگیزتر مى باشد؟!